♠ http://►♪Ӽ.blogsky.com ♠

۩ حرف های منطقی آنقدر بلند هستند که نیازی به فریاد کشیدن ندارند ! ۩

♠ http://►♪Ӽ.blogsky.com ♠

۩ حرف های منطقی آنقدر بلند هستند که نیازی به فریاد کشیدن ندارند ! ۩

فریب شیطانی !

ریحانه به منزل ما رفت و آمد داشت و از همان لحظه اول که او را دیدم، متوجه نگاه شیطانی و حرکات و رفتار غیرعادی اش شدم. من موضوع را به همسرم اطلاع دادم و گفتم: بهتر است با دوستش قطع ارتباط کند. اما ملیحه این موضوع را جدی نگرفت و گفت: خوب نیست دل ریحانه را بشکنم و می توانم با او دوست بشوم. شنیدن این حرف از زبان زنی که بارها و بارها از من خواسته بود طلاقش بدهم، دور از انتظار نبود. او همیشه می گفت: به خاطر پدرش تن به این ازدواج داده است و به سختی مرا تحمل می کند.

مرد جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: اگرچه من هم به اصرار خانواده ام با ملیحه ازدواج کردم و دل خوشی از زندگی ام نداشتم، اما به همسرم گفتم تو می دانی که پدر من و پدر تو شریک هستند و در صورتی که حرفی از طلاق بزنی، هم رابطه آن ها به هم می خورد و هم پشتوانه مالی مان را از دست خواهیم داد. پس به ناچار باید فعلا بسوزیم و بسازیم و خودمان را به دست سرنوشت بسپاریم.

در این شرایط من با اطلاع ملیحه تن به رابطه ای کثیف دادم و اسیر هواهای نفسانی شدم. دوست همسرم در حضور او به خانه ما می آمد و همدیگر را می دیدیم مدتی گذشت و ملیحه همچنان اصرار داشت که طلاقش بدهم. ولی خانواده هایمان تهدید می کردند که اگر حرفی از جدایی و طلاق بزنیم از ارث محروم خواهیم شد و خون به پا خواهند کرد.

واقعا مانده بودیم چه کار کنیم تا این که ملیحه از طریق دوستش زمینه ارتباط من با چند زن دیگر را نیز فراهم کرد و حسابی در لجنزار گناه و معصیت گرفتار شدم. متاسفانه در این مدت به دام مواد مخدر نیز افتاده بودم. ملیحه پس از آن که نقشه ی شوم خود را برای جدایی از من عملی کرد، تقاضای طلاق داد و گفت: دیگر حاضر نیست به زندگی با مردی معتاد که دارای فساد اخلاقی است، ادامه بدهد. او با مدارکی که در دست داشت به اطرافیان ثابت کرد که به کریستال اعتیاد دارم و حتی تصاویری را که از رابطه غیراخلاقی من با زنان غریبه تهیه کرده بود، در اختیار پدر و برادرم گذاشت.

با این وضعیت دیگر هیچ دلیلی برای ادامه زندگی مشترکمان وجود ندارد و من بدبخت با ندانم کاری، بازیگر این فیلم سیاه شدم و قربانی تصمیمات خودسرانه و غرور بزرگ ترهایم هستم. پدر و برادرم تصاویر مربوط به فساد اخلاقی مرا دیده اند و برایم خط و نشان کشیده اند اما هیچ کس نمی داند ملیحه خودش این دام را برایم پهن کرد تا بتواند به راحتی طلاق بگیرد و با پسر مورد علاقه اش ازدواج کند.

امان از حرف مردم...!

توی این دوره زمونه که مردم منتظرن از آدم یه ایراد پیدا کنن و سوژه درست کنن، واقعاً آدم می مونه چه طوری باشه!

اگه سر به زیر و متفکر و توی خودش باشه، میگن: افسردگی داره، روانیه، سیماش قاطیه!

اگه بگو و بخند و شاد و شنگول باشه، میگن: جلفه، دلقکه، هجوه!

اگه چاق باشه و اضافه وزن داشته باشه، میگن: شکموئه، پرخوره، مال مفت تور کرده!

اگه لاغر و جمع و جور و میزون باشه، میگن: کنسه، نخوره، حمال وارثه!

اگه از حقش دفاع کنه و زیر بار زور نره، میگن: جنجالیه، با همه دعوا داره، خروس جنگیه!

اگه از حقش بگذره و گذشت کنه، میگن: بی عرضه س، حیف نون و دست و پا چلفتیه!

اگه اهل تحقیقات و کتاب باشه، میگن: اینو، واسه ما شده آقای مطالعه!

اگه با عیالش مشکلی نداشته باشه، میگن: زن ذلیله، زن نگرفته، شوهر کرده!

اگه مرد سالار و حرف، حرف خودش باشه، میگن: انگار کلفت آورده!

اگه دست به جیبش خوب باشه و به مردم کمک کنه، میگن: پول پارو میکنه، اهل زد و بنده!

اگه اهل بریز و بپاش و ولخرجی نباشه، میگن: پولهاشو انبار میکنه، جون به عزرائیل نمیده!

اگه زبون باز و متملق و چاخان باشه، میگن: معاشرتیه، فوق العاده س، دوست داشتنیه!

اگه راست و درست و بی کلک باشه، میگن: هیچی نمیشه، به درد لای جرز میخوره!

و بالاخره اگه هر روز ایمیل میزنه نمیگن ما رو دوست داره و به یادمون هست، میگن: بیکاره، معلوم نیست کی کار میکنه !!!